نقد زندگینامهای ـ 2
نقد معماری
نقد زندگینامهای ـ 2
بازخوانی کتاب «معماری و اندیشه نقادانه» ـ ٣٣
Architectural Criticism
Biographical Criticism - 2
Book Review: Architecture and Critical Imagination- 33
نقد زندگینامهای، در خالصترین شکل خود و در اکثر نمونهها، عینی و گزارشی است و اجازه نتیجهگیری و قضاوت را به مخاطب نمیدهد، چرا که در این روش، حقایق خام مربوط به وقایع یک زندگی، فقط به سادگی بیان میشوند، بدون آنکه الگوهای برتر رفتاری برجسته شوند یا رفتارها و کردارها مورد تفسیر قرار گیرند. اما باید توجه داشت که این نوع نقد میتواند در حد نقد تفسیری به ارزیابی، برآورد یا تصورات و تشبیهات نیز نزدیک شود.
یکی از روشهای نقد زندگینامهای، شناسایی الگوهای محرک و تاثیرات وقایع گذشته بر وقایع کنونی یا بعدی زندگی هنرمند است، چون ارزشهایی که یک هنرمند در دوران کودکی آموخته یا وقایع مهمی که در طول دوره پیشرفت شخصی یک هنرمند روی داده است، نظیر بازیهای پازل دوران کودکی فرانک لویدرایت یا تجربیات دوران کودکی میس وندرروهه، در کارهای بعدی هنرمندان تاثیر بسزایی دارد:
پیتر بلیک: «بازیهای پازلی، نه تنها برای رایت، آشنایی ملموس و سریعی با انواع مختلف شکلها را به وجود میآوردند، بلکه او را با روشهای مختلف نظمدهی و نحوه چیدن قطعات کوچک وابسته به یک گروه بزرگتر از فرمها و شکلها نیز آشنا میکردند.»
چارلز جنکز: «به احتمال قوی، میس بر پایه تعلیمات مدرسه کاتدرال آخن ـ مبنی بر اینکه همه پدیدههای ظاهری این جهان تنها نشانههایی هستند از حقایق پیچیدهای که در پشت آنها قرار گرفتهاند ـ به این عقیده رسیده که تنها هندسه دربرگیرنده تمام کلیات لازم و ضروری است که در ورای پدیدههای ظاهری و فناپذیر این جهانی نهفتهاند.»
نوع دیگری از نقد زندگینامهای نیز وجود دارد که بسیار شبیه نقد جانبدارانه است. در این نوع نقد، منتقد از استعارههای کلیدی که از حقایق و رویدادهای شکلدهنده زندگی معمار به دست میآورد، برای تفسیر زندگی و نقش او بهره میبرد. به عنوان مثال، چارلز جنکز، زندگی لوکوربوزیه را به عنوان نمادی از تناقضها یا تناقضهای غمانگیز مورد بررسی قرار میدهد:
«تناقضهای موجود در زندگی لوکوربوزیه بسیار زیادند؛ هویت دوگانه خود او (نیمی بر اساس شخصیت اولیه او، یعنی همان ژانره روستایی و نیمی دیگر، لوکوربوزیه شهرنشین) یا ساختمان کنایهآمیز او (نیمی هندسی و نیمی دیگر ارگانیک) یا حتی شخصیت متناقض او (نیمی پلید و اهریمنی و نیمی دیگر انسانی) همه نشان از دوگانگیهای موجود در زندگی وی دارند.»
دلایل متفاوتی برای ارائه تفاسیر در بیان زندگینامه هنرمندان، توسط برخی زندگینامهنویسان، وجود دارد:
ـ حقایق خام زندگی هنرمندان به خودی خود دارای جذابیت زیادی نیست. از اینرو، شناسایی الگوهای محرک و فشارها و کشمشکشهایی که در طی زندگی آنها رخ میدهد، زندگینامه را شبیه یک رمان میکند و با افزودن بر جذابیت آن، مخاطب را درگیر ماجرا میگرداند.
ـ اصولا تفاسیر، وقایع زندگی را در اذهان ماندگار و به یادماندنی میکند، چرا که مخاطب مجزا از هزاران حقیقت گسسته و خام گفتهشده در مورد هنرمند، ذهنیت خاصی نسبت به او پیدا میکند که همواره به خاطر خواهد داشت.
ـ تفسیر زندگی هنرمند به نویسنده اجازه میدهد تا از زندگی و زندگینامه، به عنوان محملی برای تبلیغ یک نظریه استفاده کند. به عنوان مثال، روایت فرویدی یا مارکسیستی یا کاپیتالیستی از داستان زندگی یک فرد، وقایع را در قالب تفاسیر خاصی قرار میدهد که بیش از هر چیز موید ادعاهای مستتر در آن نظریات است.
گاهی اوقات، زندگینامه معمار، ممکن است همانند نقد ذوقی، به دستاویزی برای خلق اثری ادبی تبدیل شود. در این صورت بسیاری از حقایق مورد غفلت واقع شده و معمار به موجود دیگری تبدیل میشود. به عنوان مثال، این راند (Ayn Rand)، در سال 1968، از زندگینامه فرانک لویدرایت، برای خلق یک رمان ادبی به نام «سرچشمه» بهره برده است.
_________________________________________
þ بخش پیشین بازخوانی کتاب «معماری و اندیشه نقادانه»:
سلام جالب بود خسته نباشید
با سلام از تمامی شما دوستان عزیز خواهشمندیم در نظر سنجی 16 امین دوره ضیافتهای وبلاگهای معماری ایران با موضوی رویکردی به طبیعت شرکت کنید با تشکر امین شهامی پور
آقای یوسف پور با توجه به اینکه من مهندس شیمی هستم اما از اطلاعاتی که شما در اختیار مخاطبان قرار می دهید خوشنود هستم. البته نامزد من هم با شما همکار است. اطلاعات معماری برای من بسیار جالب است. موفق باشید